جام لطیف و پر جلوه ی وجود محمد رضا شجریان با سنگ اجل شکست. چه می توان کرد که این جفاکاری، "دهر را رسم و ره دیرین است!"
این خورشید وقار، شرف، توازن و احساس در افق دیدگانمان غروب کرد، اما این روان رونده در جان دوستدارانش، مرغی خانه زاد است و چه جای اندوه که می دانیم او به صد بهانه سر به آشیان دلهایمان، بلکه سر به خانه ی خود خواهد زد.
- او در هر هنگامه ی خروشیدن هایمان، با بانگ "همراه شو عزیز"، دستهایمان را به هم گره خواهد زد.
- او در سحرگاه هر شب دیجور و پر اندوه، از آه شرر بار "مرغ سحر"، برای شکستن قفس هایمان، یاری خواهد جست.
- و او همیشه با نغمه ی رسای "ربنا" در کنار سفره های افطارمان چه در خلوت و چه در میان جمع کنارمان خواهد بود.
دور نیست که در صدها چون این زمان ها دیدارمان با محمدرضا شجریان تازه شود. او با ما خواهد بود و این بشارتی شیرین در این طغیان تلخی هاست.
درود بر این جان بی آرام که خود آرام بخش جان های بسیار بود و خواهد بود.